...

دنبال عشقشون تو کوچه و خیابون و... نمیگردن

تو دانشگاه هم همه حواسشون فقط به درسشونه ..

با آقایون هم کاری ندارن

دنیای ما این شکلیه ....

فرمانده گفت:کی خسته اس؟
گفتیم:دشمن...

-کی ناراضیه؟

-دشمن...

-کی سردشه؟

-دشمن...

-حالا که سردتون نیست بدونید که امشب پتو به گردان مانرسیده!!!

نظرتان درباره این تصویر چیست؟؟ عکس را ببینید! 

ولی نه ... چند لحظه صبر کنید!
.
.
.
.
.
.
.
.

 حسین یعنی زیبایی، مگر می شود با زیبایی همراه و همسایه بود و زیبا نشد. 

برخلاف آنچه که تصور می شود:

یاد امام حسین علیه السلام فقط مخصوص یک روز ، یک دهه و یک ماه نیست ...

یک زندگی، او را در قلب و ذهنت داشته باش ؛

بگذار پیام و عطر گل سرخی بی نظیر ، یک عمر معطرت کند ...

خدایــــــا

خــــرابت می شــــوم

مرا هر گــــونه که می خـــــواهی بســـــاز ...

" الهـــــی و ربـــــی من لـــــی غیرکــــ "

هر چه هر چه ایمان انسان کامل تر باشد به همسرش بیشتر ابراز محبت می کند

رسول خدا (ص)

قرارگاه سایبری سپاه قدس مستقردرسوریه: سلفی های پست سوریه اعلام کردند، ب زودی ب کربلا نیز حمله میکنیم
در پی این خبر ...
سردارسرافرازسپاه اسلام حاج قاسم سلیمانی افزودند,"اگر پایتان فقط پایتان به حرم سید الشهداعلیهم السلام برسد باکسب اجازه ازمقام عظمای ولایت فرماندهی کل قوا حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای کربلای جدیدی رارقم خواهیم زد ک تاریخ به خود ندیده باشد و نماز ظهررا باسربازان امام خامنه ای به جماعت در بقیع میخوانیم"

 همیشه یکی از کلنجار های ذهنیم، این هست، که توی تاکسی یه طوری سوار شم که ترجیحا صندلیِ جلو باشم تا هم جوار آقایون نشینم ...
خیلی خیلی اتفاقی، یه چیزی رو کشف کردم!!
میخوام براتون بگم ... 
یه دعایی هست از امام صادق (ع) 
 دعای هنگام خروج از منزل ! 
کلا یه خطه ! 
بِسْمِ اللَّهِ حَسْبِىَ اللَّهُ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ خَيْرَ اُمُورى كُلِّها وَ اَعُوذُبِكَ مِنْ خِزْىِ الدُّنْيا وَ عَذابِ الاْخِرَةِ
هیچی دیگه !
از وقتی موقع خروج از خونه، اینو میخونم، یا صندلی جلو نصیب و روزیم میشه،  یا هم که صندلی عقب پیش خانوما میشینم تا مقصد ... 
**برای اینکه فراموش نکنم، این دعا رو به دیوار بالای جاکفشیمون زدم ... 
کل خانواده هم میخونن ! 

پست نگهبانیش افتاده بود نیمه شب.

سر پست نشسته بود رو به قبله و اطرافش رو می پایید.
داشت با خودش زمزمه می کرد.
نفر بعدی که رفت پست رو تحویل بگیره دید مهدی با صورت افتاده رو زمین.
خیال کرد رفته سجده،هر چی صداش زد صدایی نشنید.
اومد بلندش کنه دید تیر خورده توی پیشونیش و شهید شده.

فکر شهادتش اذیتمون می کرد،
هم تنها شهید شده بود هم ما نفهمیده بودیم.
خیلی خودمون رو می خوردیم.
تا اینکه یه شب اومد به خواب یکی از بچه ها و گفته بود:
نگران نباشید،

همین که تیر خورد به پیشونیم،به زمین نرسیده افتادم توی آغوش آقا امام حسین(ع)